اساس سرشماری سال ۹۵ در ایران اکثریت خانوادههای ایرانی تک فرزند هستند، چرا این اتفاق افتاده؟ چون این بخشی از تغییرات نهاد خانواده است که همه جهان آن را تجربه میکند، کشورهای اروپایی از اوایل قرن بیستم همین تغییرات را تجربه کردند و ما هم وارد همین تغییرات اجتماعی نهاد خانواده شدیم، پس رسیدیدم به اینجا که یک زوج به طور میانگین دو بچه داشته باشند، از آن طرف میانگین سن ازدواج خانمها ۲۴ سال است و اگر یک زن به روال معمول اولین بچهاش را در ۲۷ سالگی و دومی را در ۳۰ سالگی به دنیا آورد، این بچهها در سن ۳۶ سالگی این خانم وارد مدرسه میشوند یعنی این که ساعاتی از روز را از خانه غیبت میکنند و خوب زن در خانه جه کند؟ حتی اگر چند سالی هم گرفتار تکالیف و مدرسه باشد، با رسیدن بچهها به نوجوانی نمیتواند هویتش در چند دهه زندگی پیش رو را تنها با مادری تعریف کند. اصلا برای زن مدرن که امید به زندگی حدود هشتاد سال دارد، مادری بخش کوچکی از سالهای زندگی را معنا میدهد، کمتر از یک پنجم عمرش. تازه نیروی کمکی هم دارد و میتواند بچه را از یک سالگی به مهد یا پرستار بسپارد یعنی وظایف مادری را باز محدودتر اجرا کند.
همانطور که نظم جنسیتی مردسالاری لااقل در عرصه خصوصی و خانوادگی تضعیف میشود و خانواده مردسالار هر روز بیشتر به سمت خانواده مدنی میرود، روابط زوجین تغییر میکند، روابط بین والد و کودک عوض میشود، مفهوم مادری هم تغییر پیدا میکند، در جامعه عصر قاجار زن باید مطیع همسر بود، مادری فداکار بود که بچههای زیادی به دنیا میآورد، مرگ بچهها را تجربه میکرد، رابطه عمیقی با فرزندان به ویژه پسران داشت ولی از آن طرف از مادر انتظاری جز همین رابطه عاطفی نمیرفت یعنی وقتی بچهای فوت میکرد کسی نمیگفت این تقصیر مادرش بوده میگفتند تقدیر و سرنوشت بوده، حتی در تعدادی از اقوام و مناطق تا یک سالگی برای بچهها اسم نمیگذاشتند چون احتمال مرگ و زنده ماندنش برابر و پنجاه درصد بوده به ویژه پدرها سعی میکردند با بچه کوچک رابطه عاطفی پیدا نکنند، متداول بوده که بچه از بیماریهای مختلف بمیرد، به ویژه در زمان پاندمیهای خطرناک وبا و طاعون و… این را به حساب سرنوشت میگذاشتند.
در دولتهای پس از قاجار، به کودکان به عنوان شهروند نگاه میکنند و میخواهند تعداد شهروندانش بیشتر و آنها سالمتر باشند، در نتیجه به تدریج سیاستهای جمعیت شکل میگیرد که با گفتمان سلامت و بهداشت به دنبال کاهش نرخ مرگ و میر مادران و کودکان بوده است. این سیاستها معطوف میشود به اینکه بهداشت و درمان توسعه پیدا کرده، آب آشامیدنی سالم شود، واکسیناسیون انجام شود و مراقبت از کودکان و مادران. نرخ مرگ و میر مادران حین زایمان در عصر قاجار یک در ۱۰۰ بوده، الان این نرخ به ۲۴ در هزار رسیده، البته جمهوری اسلامی یکی از بهترین کوششها را در زمینه توسعه بهداشت و دسترسیهای پزشکی عمومی داشته و در کاهش نرخ مرگ و میر مادران و نوزادان حتی از برخی از کشورهای توسعهیافته هم جلوتریم.
توسعه آمرانه پهلوی و توجه به بهداشت و واکسیناسیون به تدریج مفهوم مادری را تغییر داد چون زمانی که بچه بیمار میشد بحث بر سر این بود که تو به عنوان مادر کار خودت را درست انجام ندادی و بهداشت را رعایت نکردی و حواست به تغذیه و دارو و درمان بچه نبوده، در واقع یک گفتمان جدید شکل گرفت که مادر مسئول سلامت، بهداشت و تغذیه فرزند است، چیزی که قبلا نبود. ولی از آن طرف چون سطح سواد مادران پائین بود دیگر آموزش و رسیدگی به تکالیف بچهها جزء تکالیف مادران نبود به اضافه اینکه میزان مرگ و میر بچهها پائین آمده بود اما به دلیل هنجارهای فرهنگی هنوز نرخزاد و ولد بالا بود، در هر خانواده هشت نه تا بچه قد و نیم قد وجود داشت که مادر را به شدت گرفتار کارهای خانه میکرد و هنوز سالهای زیادی از عمر زن به مادری میگذشت و مادری بخش مهمی از هویت زنان بود.
پس از گذر از آن سالها رسیدیم به دهه ۹۰ که تغییرات نهاد خانواده رسید به اینکه هر خانواده دو بچه داشته باشد، ولی تغییرات نقش مادری کجاست؟ در اینجا که الان با اینکه دو بچه در خانواده وجود دارد اما از مادر انتظار میرود که نه تنها رابطه عاطفی عمیق با بچه داشته و به سلامت و بهداشت او برسد بلکه باید قبل از سنین مدرسه آموزش به بچهها را آغاز کند، روانشناسان و گفتمان روانشناسی تأکید دارد که تربیت بچه با بازی شکل میگیرد و باید حتی قبل از یک سالگی بازی با بچه را شروع کنند و هرچه بچه بزرگتر میشود بروند به سمت گفتگو، نقاشی و بازیهای پیچیدهتر و… خلاصه الان از نقش مادری انتظاراتی هست که صدسال پیش و یا پنجاه سال پیش وجود نداشت یعنی آن انتظارات و تعریف مادر خوب تغییر کرده و باز هم تغییر خواهد کرد، بخشی از این تغییرات قابل انتظار بوده و در همه کشورهای جهان در حال وقوع است یا قبلا رخ داده، جامعه ما هم از این مرحله عبور میکند و تغییرات نهاد خانواده و شرایط زنان همچنان ادامه خواهد داشت